جوینده اسرار آفرینش و زندگی

مشغولیم و بی حواس به وقایع، گرفتاریم و بی توجه به حقایق

جوینده اسرار آفرینش و زندگی

مشغولیم و بی حواس به وقایع، گرفتاریم و بی توجه به حقایق

باید به سمت حق قدم برداشت، تفکر کرد و تفکر کرد، چرا که برای ماموریتی سخت تر از روزمره گیهای زندگی به این زمین خاکی منتقل شدیم ولی در بند خیالات و توهمات رنگارنگ اسیریم و زمان و توانی برای تفکر عمیق به آفرینش خود نداریم.

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

بخدا بیعرضه نیستم فقط عاطفی هستم و نمیخوام ناراحتتون کنم. این حرفهای کسی هست که برای دیگران زندگی میکنه و نمیخواد روی حرف عزیزترینهای زندگیش حرف بزنه. زندگیش رو قربانی میکنه و موفقیتی رو که میتونه بدست بیاره رو میندازه زیر پاش و له میکنه و میره با خوشحالی در کنار عزیزانش. حس خوبی داره که لبخند رضایت اطرافیون رو گرفته و حس غمگینی داره که با آرزوی زندگیش خداحافظی کرده. حس مبهمیست. 

زمان میگذره و توقع دیگران مثل یک باکتری رو برشده و تمام وجود آدم رو میگیره، درمانی براش نیست و چون از اول جلوش گرفته نشده الان که دیگه داره غلبه میکنه نمیشه به اون صورت براش کاری کرد. شخص بیمار میشه و کم کم بیحوصله و رنجور میشه. گوشه گیر میشه و گذشته از دست رفته عین یک فیلم در ذهن میره و روی پرده خاطرات نمایش داده میشه. بلند میشه و با اعصاب خورد به سراغ اطرافیان میره دنبال این هست که دعوا کنه و خودش رو تخلیه کنه. موقعیت رو پیدا میکنه و برای یک چیز کوچیک جنجالی بپا میکنه که بیا و ببین. اطرافیان یه لحظه میگن چشه این؟؟؟؟؟ بهش میگن چت شده چرا اینجوری میکنی؟؟؟؟ بشکه نفرت و ناامیدی و سکوت چندین ساله که مانند مشتی گلوی بغض گرفته را میفشرد منفجر میشه و شروع به اعتراض و پرخاش میکنه اما در آخر فقط با یک جواب مواجه میشه: 

"بیعرضگی خودت بود، الکی تقصیر ما ننداز اگر واقعا دوست داشتی میرفتی دنبالش". 

دنیای جالبیست. خدایا کاش میشد برامون بیشتر روشن کنی کدام بهتر است. احترام به دیگران و شنیدن این این جواب در آخر و یا بی توجهی به دیگران و موفق شدن و کسب احترام در آخر.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۰
صابر میرزائی

ما آدمها در کل صبر و تحمل بسیار پایینی داریم، در همه زمینه ها. دوست داریم ره صد شبه رو یه شبه طی کنیم. قطعا غیر ممکنه مگه میشه؟ نتیجه ای جز خرد کردن اعصاب و پریشانی روح و روان سود دیگه ای نخواهد داشت. همیشه مفهوم زمان برام عجیب بود و اگر روزی از من بپرسند که چه چیزی تو این دنیا از همه بیشتر ترو به فکر فرو برد میگم همین زمان. همین زمان چه لحظه های خوشی رو تموم کرد و به خاطره ها فرستاد و چه لحظه های بد و دلهره آور و عذاب آوری رو به گورستان تاریخ فرستاد و آرامش رو بعد از آن به ارمغان آورد. اگر همه چیزهایی که دنبالش هستیم رو ازش بخوایم برامون مهیا میکنه و اگر به گذشته نگاه کنیم میبینیم که بهمون داده بود و ما بی تفاوت ازش گذشتیم. 

خیلی ها معتقدند که این یک مفهوم خیالی و توهمیست که انسان برای خودش تو ذهن تصور میکنه. فیزیکی نیست که بشه از نزدیک حسش کرد ولی در ذهن میشه بوجودش آورد. همین الان که این مطالب رو دارم مینویسم دارم کلمات رو به خاطره تبدیل میکنم و میرم جلو. لحظه، عجب مفهومی!!!! همین لحظه چه کارهایی که نمیکنه. معجزه در لحظه اتفاق میفته از عرش به فرش میرسونه و برعکس. باعث خوشبختی میشه یا برعکس باعث بدبختی، و باعث وصال یا جدایی میشه. 

در میانِ این لحظه هایی که میگذرد، لحظه هایی رو مشاهده میکنیم که دراون از کسی بدی میبینیم، سرمون کلاه میره، فحش میشنویم، قتل اتفاق میفته، مورد تمسخر و حقارت و کوچیکی قرار میگیریم و ..... به گذشت لحظه ها فکر نمیکنیم، فقط میایم خودمون رو آروم کنیم، حالا به هر قیمتی که شده و در نتیجه یک تصمیم اشتباه و عجولانه در لحظه برای واکنش به رفتار ناخوشایندی که دیدیم منجر میشه به بیچارگی و فلاکتمون در طول عمر باقیمانده زندگیمون. ولی در ارتباط با اون دسته افرادی که دراون لحظه سکوت و گذشت پیشه میکنند و به مفهوم گذشت زمان بعنوان بهترین وکیل مدافع اعتماد دارند و اعتقاد، میتوان به جرئت گفت برد کردند و اون هم چه بردی. به نظر من این دسته افراد بیرحم تر از اون دسته هستند که تلافی لحظه ای می کنند چرا که از دید اینها گذشت زمان یک جلاد است و طرف ظالم رو به بیرحمانه ترین شکلهای ممکن نه یکبار بلکه روزی چند بار عذاب میدهد به شکلی که طرف بارها آرزوی مرگ میکنه تا از شر این زندگی سگی که پیدا کرده راحت بشه. 

پس بهتره بیرحم تر عمل کنیم و وکیلی قویتر اختیار کنیم، وکیلی بنام گذشت زمان. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۳
صابر میرزائی