جوینده اسرار آفرینش و زندگی

مشغولیم و بی حواس به وقایع، گرفتاریم و بی توجه به حقایق

جوینده اسرار آفرینش و زندگی

مشغولیم و بی حواس به وقایع، گرفتاریم و بی توجه به حقایق

باید به سمت حق قدم برداشت، تفکر کرد و تفکر کرد، چرا که برای ماموریتی سخت تر از روزمره گیهای زندگی به این زمین خاکی منتقل شدیم ولی در بند خیالات و توهمات رنگارنگ اسیریم و زمان و توانی برای تفکر عمیق به آفرینش خود نداریم.

حرص و ولع

چهارشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۰۸ ب.ظ

شاید به جرئت بشه گفت درصد بالایی از مشکلات و بدبختیهای بشر و یا یک جامعه به همین خصلت بر میگرده و شاید همش. چه انسانهایی که بدبخت نشدن و چه انسانهایی رو که بدبخت نکردن. کافیه شعله ور بشه و جلوش رو نشه گرفت، آتیش میزنه به هستی و نیستی آدم. اگر در همین لحظه به مشکلات اقتصادی و محیط زیستی و آلودگی هوا و .... یه تامل کوچیک بکنید خواهید فهمید تماما براثر همین خصلت آدمیزاده. تولید ماشن زیاد بخاطر سود و منفعت، خراب کردن جنگلها بخاطر ویلا سازی و فروش آنها بخاطر پول و سود بیشتر، احتکار کردن و حقوق ناکافی دادن به زیر دستان و واردات بیش از اندازه و دلالی و ...... همه و همه بخاطر عطش انسان برای پول و سود بیشتره. فکر و خواب و خوراک رو از انسان میگیره و اون رو برده حلقه به گوش خودش میکنه. حرص و ولع در خوردن که بظاهر لذت بخشه ولی عاقبتش هزارجور مریضیه به آدم میفهمونه که این مار خوش خط و خال بظاهر قشنگ نیش زهر آلودی داره که هنوز دارویی براش کشف نشده. چه خانواده هایی که بخاطر همین خصلت از هم پاشیدند و رابطشون به انتهای خودش رسید و از هم جدا شدند. چه خونها و قتلهایی که فقط به خاطر همین خصلت صورت گرفت و کانون خانواده رو به آتش کشید. پدر و فرزند دست به یقه شدند، مادر در دلش آشوب و چشمانش پر از اشک شد و بچه های کوچک تر که با صورت گریان التماس می کنند ترو خدا نکنید. برادر با برادر دشمن شد بعد از فوت پدر که سهم من باید بیشتر باشه و من بیشتر به پدر رسیدگی کردم و ..... هزاران حرف مفت دیگه که از زندان تنگ فکری انسانها خارج میشود تا چنگی به بیشتر به تپه مال و منال بزنند.

و همه بی خبر از اصل موضوع، مرگ. مهر اتمام به پیشانیها میخوره و همه حیران و آشفته که چی شد؟ چقدر مسخره این همه دوئیدیم و تو سر و کله هم زدیم برای هیچی؟ زندگی چی بود؟ لذتش چی بود؟ تو دنیا یه لحظه آرامش نداشتیم همش جنگیدیم با این و با اون. طبیعت به اون زیبایی و خانواده به او ن با صفایی رو از دست دادیم برای چیزی که آخرش پوچ بود. بخدا همینه اصل همینه دیر یا زود باید رخت سفر بست و باقی گذاشت. بزرگترین لذتهای این دنیا بصورت رایگان و مساوی در اختیار همه گذاشته شده فقط چشم بصیرت و عقل میخواد تا بفهمیش و کاملا قبولش کنی و اون وقته که میبینی به آرامش رسیدی. جنگل و دریا و کنار رودخانه همراه با خانواده و سر یه سفره ساده و بی ریا نشستن برای همه فراهمه اونیکه قانعست به بهترین شکل ازش استفاده میکنه و به آرامش میرسه و اونی که نمیفهمه از هر راهی دنبال بهم زدن آرامش خودش و زهر مار کردن زندگی بر دیگرانه. 

بیایید کمی منطقی باشیم، کار و زحمت و فعالیت و آبادانی و عمران و تکنولوژی همش عالیه و اصلا انسان برای همین آفریده شده و اشرف مخلوقات نامیده شده ولی بهتره که با آرامش و درست و درنظر گرفتن حقوق دیگران به خواسته های خود برسیم و نه با دستور و حکمفرمانی شیطان درونیمون به اسم حرص و ولع.  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۲۶
صابر میرزائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.