جوینده اسرار آفرینش و زندگی

مشغولیم و بی حواس به وقایع، گرفتاریم و بی توجه به حقایق

جوینده اسرار آفرینش و زندگی

مشغولیم و بی حواس به وقایع، گرفتاریم و بی توجه به حقایق

باید به سمت حق قدم برداشت، تفکر کرد و تفکر کرد، چرا که برای ماموریتی سخت تر از روزمره گیهای زندگی به این زمین خاکی منتقل شدیم ولی در بند خیالات و توهمات رنگارنگ اسیریم و زمان و توانی برای تفکر عمیق به آفرینش خود نداریم.

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

سلام. نمیدونم ارباب صدات کنم یا خودم رو کوچیک نکنم و برای خودم بعنوان یک ارباب مستقل ارزش قائل باشم. ولی چیزی که تا الان متوجه شدم انگار نبض آرامش و خوشبختی من تو دستان توست. پس گفتم باهات یک صحبت دوستانه داشته باشم تا ببینم حرف حسابت چیه و از چی خوشت میاد و راضی میشی. اگر معقول بود برات انجام بدم و در عوض تو هم قول بدی آشفته نباشی و بذاری من آرامش داشته باشم. بعضی وقتها دوست دارم خلاف کنم و گناه کنم ولی چنان بهم میریزی که نمیذاری منم زندگیم رو بکنم عین یک تیکه گوشت شل و بیحال میفتم این ورو اونور و حوصلم رو میفرستم بره برای خودش. از طرف وقتی کاری میکنم که انسان دوستانست خوشت میاد انقدر که دوست دارم تکرار کنم و هی مثل بچه ای که یکاری وقتی میکنه ما میخندیم خوشش میاد و تکرار میکنه پشت هم تکرارش کنم ولی خب نفر مقابلمون سردیش میکنه و بهش نمی سازه این حجم از محبت، و شروع میکنه بالا آوردن روی ما و اینجاست که دوباره آشفته میشی و حال مارم بد میکنی. واقعا چی میخوای؟ چرا وقتی لطف و محبت به کسی از حد میگذره حالت بد نمیشه که ول کنی. نکنه لطف و محبت هم از تله های این دنیاست و الکی به ما گفتن هیچ حدی نداره و تا میتونین خوبی کنین. نمیدونم، اشفتم، تو هم آشفته ای ولی بخاطر چی نمیدونم - از اینکه محبت قطع بشه یا محبتهای زیادی روی صورتت بالا آورده بشه. چیکار کنیم؟ عمرمون داره تموم میشه ها. تا بخوایم بفهمیم چه خبره باید چشمامون رو بذاریم روی هم و بگیم شب بخیر برای همیشه. 

زندگی سخته کاش اولش بهمون میگفتن چجوریه و بهمون میگفتن هیچ حساب و کتاب و قانونی برای خوبی و بدی وجود نداره بعد میفرستادنمون تو این دنیا که یهو با دیدن این حجم از سوی استفاده و خشونت و قلدری و وحشی گری و بی عاطفی شوکه نمیشدیم. چقدر باید صبر کرد تا تموم بشه و به چه قیمت تموم میشه اصلا. بیا و یه کاری کن احساسات خودت رو از من جدا کن بذار هرموقع تو خوشحال بودی من پشت سرت خوشحال نشم و هر زمان ناراحت و آشفته من بی تاثیر از اون باشم. بذار برم برای خودم و لذتم رو ببرم از طبیعت زیبای آفریده شده نذار که گره بخورم به تو و به دیگران. میدونم هرچی بگم فاید نداره چراکه لباس من تنته و با منی همیشه تا برسونمت بدست صاحب اصلیت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۲۹
صابر میرزائی